23 July 2011


ای وای که باز این دوم مرداد بی تابم می کند که بامداد ... که شاملوی جاودان ... زبانم لال که بگویم در میانمان نیست ... حضوری چنین را انکاری نباشد ... پس دل چرا این همه سر به در و دیوار می کوبد این غروب؟ دهکده را بگو چه دلتنگ است ... ای وای آیدا ... بانوی پر غرور نیلوفر و باران را بگو ... عجب بارانی گرفت شب مرداد تابستانی ... دلم هوای صدایت را می کند مدام ، شاعر ... شاعر بزرگ آزادی ...
بیایید جماعت ... دو خط شاملو بنویسید تا دلمان باز شود

1 comment:

  1. ــ تو کجایی؟
    در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان
    تو کجایی؟
    ــ من در دورترین جای جهان ایستاده‌ام:
    کنارِ تو.
    ــ تو کجایی؟
    در گستره‌ی ناپاکِ این جهان
    تو کجایی؟
    ــ من در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام:
    بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید
    برای تو.

    ReplyDelete