06 October 2010

...

نزدیک هفتاد سالی داشت. آمد و نشست ، شهرام پرسید چیه مادر؟ چکار شده؟ گفت: آقای دکتر تشویش قلب دارم ... به هم نگاه می کردیم و نمی دانستیم چه باید بگوییم. شهرام پرسید خب برای تشویش قلبت چه می کنی؟ گفت: می رم دکتر که قرص آرامش قلب بهم بده ...

فکر کردم کاش قرص آرامش قلب داشتیم ...

کاش ...

No comments:

Post a Comment