17 March 2010

88

این آخرین ها که شروع می شه هر کی یه جورش می شه ... یه کسایی هیجانی می شن ... یه کسایی جو گیر می شن ... یه کسایی هم خل و چل می شن و احساسات نوستالژیکشون می زنه بالا و دپ می زنن و ... اونقدر تو سالهای پیش جاهای مختلف از سندرم نوروز و دلگرفتگی و این ها حرف زدم که دیگه بسه ... بهر حال من جزو دسته آخرم و اصولن نوروز هم که نباشه به قول منصور، خاطره باز هستم پس دیگه شما پیدا کنید پرتقال فروش را که دم عید چه خر در چمنی از خاطره و نوستالژی برقرار است در کله ی مبارک ...
حالا داستان اینه که من میرم سراغ 88 و یه چیزای خوبیش رو براتون می نویسم ... یه چیزای خوب 88 خودم رو و یه یه چیزای بدیش رو هم می نویسم ... بی خیال دیگه ، معلومه که یه چیزاییش رو هم عمری نمی نویسم ... چی خیال کردین؟ حالا ما هی تیریپ روشن فکری و عدم خود سانسوری و دفترچه مون اون وسط بازه و با کسی تعارف نداریم و اینا میاییم شما هم جنبه داشته باشین دیگه ... یه بدی هاییش رو هم اصلن نمی نویسم چون همه می دونیم ... اصلش بدی گنده هاش رو شاید همه می دونیم ، من شخصی هاش رو کار دارم ... باز دوستان شاکی نشن که بی غیرتی و رگ نداری و از این حرف ها ... آها در ضمن اگه بداش از خوباش بیشتر بود به من چه ...
توی یه شهرهایی هنوز این کار رو می کنن که وقتی کسی می میره چند قدم یک بار تابوت رو می ذارن زمین و یکی داد می زنه آی مردم این فلانی آیا آدم خوبی بووووود؟ بعد همه می گن بععععله خیلی آدم خوبی بود ... اگه تا دیروز نصف حرفاشون در باره مامان اینای اون فلانی هم بوده باز هم می گن آدم خوبی بود که اگه از اون طرف کسی گوش وایستاده بود که به حرف مردم کنه، فلانی بره پیش حوری پری ها نه اینکه ببرن نیم سوز به ما تحتش کنن ... حالا با توجه به اینکه سال گذشته نه مرده و نه قراره با حرف من اون ور بهش حوری دوش گرفته تو شیر و عسل مالیده بدن برای شروع بگم آی مردم سال 88 اصلن هم سال خوبی نبود ...
نبود خب ... تعارف که نداریم ... حالا همه اش بد بود؟ چار تا لحظه خوب هم نداشت؟ خب چرا داشت ... معلومه که داشت ... نمی تونست بدتر باشه ؟ چرا می تونست ... باید خوشحال باشیم که اینجوری بود و نه بد تر؟ نمی دونم والا ... یه پیرزنه ای نون خشک کپکی ش رو می زد تو آب لجنی جوی آب و سق می زد و می گفت خدایا شکرت ... یکی گفت خدایی اینم شکر کردن داره؟ گفت اون خودش می فهمه منظور من چیه ...
بیت: عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت ... ببخشید این هیچ ربطی به موضوع نداشت اما من عاشق این بیت هستم فکر کردم شما هم بشنوید حالش رو ببرید ... عید هم توش هست دیگه مناسبت داره ...
حالا تا اینجا رو داشته باشید تا 88ی که گذشت رو پس از جرح و تعدیل های مقتضی به سمع و نظر مبارک برسانیم ...
باقی بقایتان ...

3 comments:

  1. جالبیش اینه که من خجالت می کشم از این که فارغ از همه اتفاقای بد بزرگ و مشترک هممون تو این سال،در زندگی شخصیم 88 سال فوق العاده ای بوده

    ReplyDelete
  2. خجالت نداره یوهو جان! خیلی هم خوبه که، من امیدوارم سال 89 برات از 88 هم بهتر باشه ... جدی جدی از اوت ته ته دلم امیدوارم ها نه همینجوری الکی

    ReplyDelete
  3. man hame etefaghate badesho fahmidam.vali hartchi gashtam nafahmidam khubesh chi bud?89 khubi dashte bashi

    ReplyDelete