24 October 2009

رئیس دزدا

یکی پیش دکتر نشسته بود و اصرار که باید کپسول معده بهم بدی، حالا اون بی نوا هی می گفت بابا آخه لازم نداری ... می گفت نه ، من می دونم که لازم دارم . گفت اصلن ما کپسول معده اینجا نداریم گفت دارین ... نگه داشتین واسه خودتون ... اون یکی گیر داده بود که بچه م چرک خشک کن می خواد ... دکتر می گفت والا به خدا با همین قرصا و آب و چای زیاد و اینا خوب می شه آنتی بیوتیک نمی خواد ... می گفت خب آنتی بیوتیف نده چرک خشک کن بده ... اون یکی اومده اون وسط کلینیک که باید بهم بروفن بدین تا برم ... من دیوانه ام اعصاب هم ندارم بروفن می خوام چون قلبم داره تند می زنه ! ... فرشید بهش گفت بروفن این دفه خبری نیست ... گفت دزدی دیگه دزدی ... فرشید گفت اینو ببین این رئیس منه این اجازه نمی ده من الآن بهت بروفن بدم ... یه نگاهی به من کرد و گفت این؟!! اینم خب رئیس دزدا ست ... خانومه دم در یا جیغ می زد یا می کوبید به در، رفتم بهش می گم چرا این کارو می کنی ... از این در تو نمی آن ، این در بیرون رفتنه ... برو تو حیاط تا بیان بهت شماره بدن گفت مال بابات که نیست مال بین الملله چرا نمی دی ... ؟ گفتم خواهر من مادر من برو تو حیاط می آن می بیننت بهت شماره می دن چرا ندم مگه می خوام واسه خودم ... گفت ها! پس چی؟ می خوای پامیلای خودتو ببری تو ... گفتم من به خدا اینجا پامیل ندارم ... گفت تو از همشون بد تری ... و من روزی ده تا دوازده ساعت تو این دارالمجانین که اینا کمترین داستاناشه کار می کنم ... و من به زودی از این دارالمجانین دارم می رم و من دلم برای همه ی اینها تنگ خواهد شد ... خیلی زیاد ... خوباشم می گم بعدن ... یه خنده ی اون زینب فسقلی روی ویلچیر تازه اش که زخم بسترهاش کلی بهتر شدن و تازگی هر شب تب نداره ... خیلی خوبه دیگه ... چشاش می خندن ... بابائه که می گه من نمی دونم، این سه قلو ها بچه های خودتن خودت اینقدر عاشقشونی آمدم بگم ابراهیم رفته بیمارستان ... اسماعیل و سمیه اونجان برو ببیننت ... اسماعیل مریضه اعصاب نداره ... اما سمیه رسمن می خنده بهم ... آره ... خوب هم زیاد داره ... اما من دلم واسه داوود هم که بهم میگه رئیس دزدا تنگ می شه ... خیلی هم زیاد ... حالا این روزا روزای یاد و مرور و نوستالژی و این زر زرا ست ... می نویسم از زاهدان و از چهار سالی که گذشت ... خدا کنه ابراهیم زود بیاد بیرون از آی سی یو اطفال ... حالش خیلی خوش نیست ...

3 comments:

  1. چرا عكس نمي ذاري؟ مطمئنن عكس‌هاي خوبي داري ... ـ

    ReplyDelete
  2. آهای رییس دزدا! باز قراره به کجا کوچ کنی؟
    آروم بگیر یه گوشه ...!!

    ReplyDelete
  3. رئیس دزدا
    ابراهیم آمد بیرون از ای سی یو...خوب و روبراهه...امروز دیدمش

    ReplyDelete