امروز
اولین روز جشنواره ی فیلم فجر برای من بود، با دو فیلم: "سر بمهر" از
هادی مقدم دوست و " آسمان زرد کم عمق" از بهرام توکلی. اولی فیلم خوبی
بود و دومی فیلم بسیار خوبی بود. شاید فیلم جشنواره ی امسال همین فیلم آقای توکلی
باشد. در باره ی هردو فیلم سعی می کنم بنویسم کمی مفصل تر اما فعلن همین که روز
اول جشنواره ی فیلم روز خوشی بود به لطف همراهی یار موافق آقای آرش خان و محبت
آقای "ح" برای بلیط ها. با کمال تاسف امسال جشنواره ی تئاتر فجر خاطره ی
خوشی برای من نداشت. اما همین امروز جشنواره ی فیلم می ارزید به تمام نا امیدی ها
و عصبیت ها و دلزده گی های جشنواره تئاتر. حالا قصدم مقایسه نیست. جشنواره باید
باشد، هر که بر سر کار هست و نیست ... جشنواره باید هر سال باشد و باید هر سال با
شکوه باشد و باید صف هایش طولانی باشد و هیجانش زیاد. سیمرغ باید پرواز کند بر
فراز سالن های سینمای ما ... این برای من آیینی ست که از سالها پیش دوستش دارم و
برایم عزیز است ... زنده باد سینما و هوادارانش که دست هایشان در صف های طولانی یخ
می بندد و بوی سیگارشان توی پیاده رو ها می پیچد و چند ساعت می ایستند برای دیدن
فیلم مورد علاقه شان ... بی پروای سرمای زمستان.
پی
نوشت: در مورد آن کسانی که وسط فیلم ها حرف می زنند و موبایل جواب می دهند و اس ام
اس می زنند و می گیرند می نویسم حالا. "بی شعور" بسیار واژه ی محبت آمیز
و ملایمی ست ... کاش می شد اول فیلم ها در آنونس جشنواره می گفتند :" دوستان
عزیز، هر کس حرف بزند و موبایلش روشن باشد و خرت خرت چس فیل بخورد و خش خش پلاستیک
تنقلاتش روی اعصاب بقیه با کفش پاشنه بلند سالسا برقصد ، دیوث و پتیاره است. این
سینما حرمت دارد. این اتاق تاریک که در آن تمرگیده اید حرمت دارد."
خوش به حال شما :)
ReplyDeleteهمان واقعا " تمرگیده اید " کاملا لایق این جماعت است .کنار هر فیلم خوب جای من و هم خالی کن .
ReplyDelete