جوان و پر انرژی و هیجانی بودیم که هرمس بخش موسیقی خود را
افتتاح کرد و کاست های هرمس تر و تمیز و نو به نو می آمد مشهد. با کامبیز و بقیه ی
بچه ها ی کتابفروشی کارتن ها را بالا می آوردیم از آن پله های پیچ پیچ البته گاهی
هم خود بچه هاب غرغروی باربری می آوردنشان بالا و باز کردن کارتن های هرمس همیشه
چقدر هیجان انگیز بود.
بعد زمانه ی سی دی شد. کاست ها را داشتیم ، سی دی ها را هم
می گرفتیم. همانقدر خوش ترکیب و همانقدر ارزشمند، حالا سال هاست که موسیقی هرمس
دارد کارش را می کند. من خودم بدون تعارف بهترین موسیقی رسمی خریدنی این سالهایم
همیشه آلبوم های هرمس بوده. آن روزهای قدیمی شنیدم مدیر بخش موسیقی هرمس آقایی ست
به نام رامین صدیقی که "ص" اسمش کسره ندارد و باید با فتحه آنرا خواند
صَدیقی ... بعدها یکی دوباری این طرف و آن طرف و بعد تر در بعضی برنامه های مربوط
به موسیقی دورادور می دیدیمشان تا این شش روز و برنامه ی فیلم های مستند موسیقی.
اول اینکه این شش روز همه ی آنها که آمدند، دیدن تعدادی از
بهترین و زیباترین مستندها ی مربوط به موسیقی را تجربه کردند. مستندهایی که بعضی
از آنها را می شناختیم و سالها منتظر دیدنشان بودیم مثل پروژه ی تهران ، پاریس و
نوای نور. بعضی را هم نمی شناختیم و دیدنشان عجب چسبید. مثل ارکستر میدان ویتوریو
و صدا و سکوت. بعد هم کاش یک کسانی که خیلی هم کار خارق العاده ای نمی کنند و ادعا
و ادا و اصولشان ماتحت فلک را جر می دهد، یک نگاهی به آدمهایی مثل همین رامین خان
صدیقی بیندازند تا ببینند آدمهای بزرگ، کارهای بزرگ را چقدر با صفا و صمیمی و
البته با آبرو و تمیز و مرتب انجام می دهند.
همین ، آقای صدیقی پسرخاله ی من که نیست، سر جمع شش تا سلام
و شش تا خداحافظی با هم کرده ایم و چهار دقیقه فرصتی اگر بوده این روزها دو کلمه
گپ زده ایم. پس قربان دست و پای بلوری کسی نمی خواهم بروم فقط می خواهم دو کلمه
بنویسم چقدر همه ی ما به کسانی مثل ایشان مدیونیم برای این همه موسیقی خوب، برای
این همه تصویر خوب و برای این همه سال کار سخت و طاقت فرسای با آبرو و ارزشمند با
این نتیجه ی زیبا و قابل افتخار.
جای آنها که نبودند خالی ... دست رامین خان صدیقی و بقیه ی
هرمسی ها هم پرتوان، دلشان هم شاد و پویاییشان بر دوام باد.
پی نوشت: کپی کردن آثار هرمس خیلی نامردی ست ... خیلی.