ای وای که باز این دوم مرداد بی تابم می کند که بامداد ... که شاملوی جاودان ... زبانم لال که بگویم در میانمان نیست ... حضوری چنین را انکاری نباشد ... پس دل چرا این همه سر به در و دیوار می کوبد این غروب؟ دهکده را بگو چه دلتنگ است ... ای وای آیدا ... بانوی پر غرور نیلوفر و باران را بگو ... عجب بارانی گرفت شب مرداد تابستانی ... دلم هوای صدایت را می کند مدام ، شاعر ... شاعر بزرگ آزادی ...
بیایید جماعت ... دو خط شاملو بنویسید تا دلمان باز شود
ــ تو کجایی؟
ReplyDeleteدر گسترهی بیمرزِ این جهان
تو کجایی؟
ــ من در دورترین جای جهان ایستادهام:
کنارِ تو.
ــ تو کجایی؟
در گسترهی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟
ــ من در پاکترین مُقامِ جهان ایستادهام:
بر سبزهشورِ این رودِ بزرگ که میسُراید
برای تو.