اینجوریه داستان ... حالا هی شما بیایید از یک چیزهایی طرفداری کنید ... حاجی برگشته ، همسرانش هم با خودش برده و آورده و اعلام رسمی علنی هم می کند ... تازه دم حاجی گرم که همه را با خودش برده و عدالت را رعایت کرده وگرنه حاج خانم بزرگ شاکی و باز حاج خانم کوچیک می رفت تحت قیافه و ... در پایان از کلیه ی دوستانی که از دیدن این تصویر عصبانی شده اند و به نظرشان من خیلی بی شعورم که با همچین قاجعه ای شوخی می کنم عذر می خواهم از طرف خودم و حاج آقا و تمام کسانی که طنز را در مواقع نا مناسب به کار می برند ، اصلش یعنی معتقدند طنز اصلن موقع نا مناسب ندارد و همیشه خوب است. من شرمنده ام.
Its a selfish desire to share your crazy thoughts and words with others ... voila ... and by the way , This blog is anything but political, I hate politics ...
29 September 2009
گوارایتان باد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
روزگار غريبي است
ReplyDeleteحاج آقا و همسران مكرمه؟؟؟
من هم به نوبه ي خودم از حاج آقا جعفري و همسران سپاسگذارم.
ReplyDeleteرضا موسوي
kheili pasti!!! Akhe inam shukhi dare? talkhe.kheili talkhe.
ReplyDeleteخب پس، بالاخره یکی پیدا شد اعتراض کنه به شوخی من. اما راستش می دونی چیه؟ فکر کنم خیلی هم تلخ نیست و اتفاقن خیلی هم شوخی داره همینه دیگه. واقعیت هست و واقعیت هم فقط هست مزه نداره نه تلخ نه شیرین. ء
ReplyDeleteاما به نظر من همه چیزی شوخی داره، یعنی اصلش کل داستان زندگی شوخیه و آها در ضمن من که خب پستم آره ... :) ء
... خوشحالم بلاخره اعتراف کردی
ReplyDelete