جوابهای بی ربط سیاوش، صحنه ی اول:
روز یکشنبه عصر توی محوطه ی هتل نشسته بودم و داشتم برای خودم در بحر اندیشه های عمیق و فلسفی و این زر زرا غوطه می خوردم که نگهبان هتل همچین که از کنارم رد می شد درآمد که: آقا عید شما مبارک ... (عید فطر دیگه ... ) منم از بچگی معروفم به اینکه اگه یهو از خواب بیدارم کنین ممکنه هر خزعبلی بگم، جواب دادم قربان شما، عید شما هم مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشین.
یعنی آدم چقدر می تونه به یه چیزی جواب بی ربطی بده؟ همین قدر که شنیدید. ایشالا سال خوبی داشته باشین ... !!
ایضا جوابهای بی ربط، صحنه ی دوم:
پسر مار گیر با نی و تشکیلات و اینا آمد سرغم که ساز بزنه و مار از تو سبد در بیاره و اینا ... من با کمال عدم شرمندگی اعلام می کنم که با سوسک هم مشکل دارم شما حساب کنین دیگه حسم به مار چیه ... کلی براش توضیح دادم که ساز بزن برام منم بهت پول می دم دیگه مار رو بی خیال شو اصلن چرا مزاحم ایشون بشیم برای خودشون خوابیدن دیگه. ساز زد و بعد چون هیچ بنی بشری اون دور و بر نبود نشست و مشغول گپ زدن شدیم. گپ زدن یعنی یک نفر به زبان اردو از سند با یک نفر به زبان عجیبی که ترکیبی از مشهدی و دری و بلوچی و انگلیسی و اینا باشه سعی می کردن با هم ارتباط برقرار کنن. حتمن متوجه هستید که یک نفر دوم من بودم! هی وسط حرف هاش می گفت: برادر داری ... منم می گفتم آره ... یا بعله یا ها ... بعد هی توضیح می داد که از من ممنونه بابت پولی که بهش دادم و هی می خواست مار مربوطه رو از توی سبد در بیاره که پوله حلال بشه وباز می گفت برادر داری ... باز من می گفتم بعله ... خلاصه تلاش من برای ندیدن مار به نتیجه نرسید و سبد از توی خورجین درآمد و من چشمم به جمال یک مار سیاه نافرم خیلی ترسناک روشن شد و اقلن بیست بار دیگه تایید کردم که برادر دارم ... فکر کردم مودبانه اش اینه که کمی از برادرم براش توضیح بدم دیگه ... حالا با این زبان الکن ارتباطی ما من چطوری می خواستم توضیح بدم که برادرم اسمش اسفندیار هست و کامپیوتر ساینس رو در دانشگاه واترلو تمام کرده و اینا ... یه بلوچ چابهاری ای به دادم رسید و گفت برادر داری که می گه منظورش اینه که تو جای برادر من هستی ... خدا رو شکر داستان زندگی اسفندیار رو شروع نکرده بودم به گفتن.
برای دیدن بقیه ی عکسهای مربوط به برادر پاکستانی من و مار فوق الذکر می تونین دو سه روز دیگه به سایت معلوم الحال و ضاله ی فیس بوک مراجعه بفرمایید ...
در ضمن برای هرکدوم از سوتی های بالا حدود سه دقیقه خنده مجاز و بیشتر از آن به شدت باعث شاکی شدن سوتی دهنده خواهد بود ... باقی بقایتان.
چابهار، سی ام شهریور هشتاد و هشت.
من میدونم آدمها چقدر جوابهای بی ربط میدهند و چقدر آدم رو اذیت می کند گاهی.
ReplyDelete