31 January 2011

شاش بند یا انجماد روشنفکرانه ی ذهنی

یه بلائی سر بعضی ها می آد که می گن فلانی شاش بند شده. یعنی می ره می شینه زور می زنه و می خواد اما نمی تونه که کاری کنه ... و دردناکی این مرض رو آدمیزاد نمی فهمه تا وقتی که یه عالمه چیزی توی کله ش بچرخه و بالا پائین بشه اما هیچ فرمانی از مغزش به انگشتاش برای نوشتن اینها صادر نشه ... آخ دردناکه ها ... بمیرم برای اونایی که شاش بند می شن ... آخ

18 January 2011

in memory of Lucas Mebrouk Dolega


Lucas Mebrouk Dolega, 32 year photographer died in Tunisia after sustaining head injuries from a teargas canister fired by a nearby police officer.
May he rest in peace. Long live his memory and his work.


16 January 2011

بودنت هنوز مثل بارونه

داشتم نخونده های این سه - چهار روز رو می خوندم ... نیکی یه لینکی گذاشته که خیلی خوبه ... ساده ست ... معمولیه ... دوست داشتنیه ... بی ادعاست و تا دلتون بخواد دلنشینه ... اصلن خیلی خوبه دیگه خودتون گوش کنین ... حالا همه ی اونایی که می خواستم بنویسم باشه برای بعد اما ببینین توی این موسیقی یه نفر به یه نفر دیگه می گه: دلم تنگه پرتقال من / گلپر سبز قلب زار من ...
ای داد بیداد ... آخه این اصلن عاشقانه ترین صدای آرومی ست که من شنیدم ... ساده ست ، گفتم می دونم ... معمولیه ، اینو هم گفتم می دونم دوست داشتنیه ... باشه خوب همه ی اینا رو گفتم اما از اینها مهم تر هم هست مگر؟

پرتقال رو گوش کنید

10 January 2011

بازارچه خیریه حامی

ما نیز مردمی هستیم

یک روزی در کلاس به بچه ها گفتم من خیلی هم از تخت جمشید خوشم نمی آد. ولوله ای برپا شد که استاد چرا؟ هنر ... فرهنگ ایرانی ... منشور فلان ... افتخارات باستانی ... حرف من حرف ساده ای بود. من بناهایی که اشل انسانی داشته باشن رو از بناهای عظیم و سلطنتی و دولتی بیشتر دوست دارم. مسجد شیخ لطف الله رو از مسجد شاه بیشتر دوست دارم. پس کوچه های یزد رو از تخت جمشید بیشتر دوست دارم. اصلش این قسمت معماریش به کنار ... در راستای سوزن و جوالدوز و این حرفا ... من به دیگران کاری ندارم و می خوام از این به بعد یک وقت هایی جوالدوزی رو محکم یزنم به هرجایی که خورد ... خسته شدم از بودیم بودیم ها ...

امروز در تهران برف می بارید، تهران پایتخت ایران است و خیابان ظفر و نفت شمالی خیابان های خیلی قزمیتی (قزمیت؟ غزمیت؟ )نیستند و آدمهایی که توش راه می رن قراره مقدار زیادی با شترهای بلوچستان و گاوهای جاده های شمال تفاوت داشته باشن دیگه نه؟ حالا من دارم کنار دیوار راه می رم پس جای بیشتری ندارم برای کنار رفتن ... چند تا چتر تو سرم و صورتم خورده باشه خوبه؟ چند نفر از این چتری ها فکر می کنید بعد زدن چترشون تو صورت یا سر من به خودشون زحمت دادن بهم بگن ببخشید؟ چند نفرشون به خودشون زحمت دادن یه نگاه بهم بکنن که دلم خوش باشه که فهمیدن دست کم که چترشون خورد تو صورت یه بدبختی که چتر در زندگی دستش نمی گیره هیچ وقت؟

می خوام بگم ما اینطور موجوداتی شدیم که ادعای افتخارات باستانی و منشور فلان و بناها و فرهنگ و ادب و هنرمون کون دنیا رو پاره می کنه اما به اندازه ی شترهای بلوچستان و گاوهای جاده های شمال هم شعور راه رفتن کنار هم رو نداریم. حالا هی نق بزنین که انیا فلانن اینا بهمانن ... اینا خود مائیم ... این بی مهری ها و بی توجهی ها و بی شعوری ها به هیچ سیستمی ربطی نداره مستقیم خود ما هستیم ... خود خود ما ...

توضیح : از این پس هر نوشته ای با عنوان "ما نیز مردمی هستیم*" دیدید همین قدر رک و راست و عصبانی و بی تعارف خواهد بود. به کسانی که قلبشون با گفتن بالای چشم ایرونی ها ابرو هست می گیره اکیدن توصیه می شه این مطالب رو نخونن. این تازه خوبش بود. گفته باشم.

* عبارت "ما نیز مردمی هستیم" را از آقای محمود دولت آبادی به امانت می گیرم برای این مجموعه ی تلخی که در راه است.

08 January 2011

دوشنبه های پائیز

چشمانت زیباتر می شوند

سه شنبه های تابستان

انگشتانت.

---

شنبه های بهار

چشمانم بی قرار می شوند

جمعه های زمستان

دلم.

هجدهم زمستان هشتاد و نه

07 January 2011

Living in Emergency, story of Doctors Without Borders ...

داشتم فکر می کردم اگر این فیلم زندگی در شرایط اورژانس Living in Emergency رو به بقیه توصیه کنم آیا اونها هم مثل من از دیدن فیلم خراب و خر کیف می شن یا نه؟ فکر کردم من بعد از پنج سال کار با MSF ممکنه چون داستان ناموسی و خونوادگی پیدا کردم شاید اینقدر لذت بردم اما رفتم IMDB دیدم امتیاز فیلم 8.8 از 10 هست و خب این یعنی که پس بقیه هم گرفتار این دیوانگان شده اند دیگه.

فیلم مستندی است از کار و زندگی تیم سازمان پزشکان بدون مرز در یکی از ماموریتهایشان در شرایط بحران جنگی در لایبریا و کنگو .

هیچ توضیح دیگری هم لازم نیست. پیدا کنید و ببینید ... همین. من که هنوز گیج و مست خرابم از دیشب. از بامداد امروز ...