بعد من نگاه می کنم به بعضی آدمها ، که دوستشان دارم و فکر میکنم مهربانند و فکر می کنم می توانند عاشقی کنند با چشم و دست و دلشان. بعد با خودم می گویم آیا کسی که در زندگی این آدم هست قدر این همه مهربانی را می داند؟ قدر این دست و چشم و دلی که می تواند کلی عاشقی کند را می داند؟ بعد همیشه یک نقطه ی تاریکی در دلم پیدا می شود یعنی که ... نه ، نمی داند. بعد دلم می گیرد. بعد به خودم فکر می کنم. بعد به کسانی فکر می کنم که در زندگی من مسافر چند ماه و چند سالی بوده اند. بعد فکر می کنم که در زمان این سفر، در زمان این همراهی من آیا قدر او را دانستم؟ قدر مهربانی و دست و چشم و دلی که می توانست عاشقی کند؟ می دانم که گاهی دانستم اما بعد یک نقطه ی تاریکی در دلم پیدا می شود برای آن روزها و ماههایی که ... بعد من تبدیل می شوم به یکی از همان آدمهایی که در زندگی کسی بوده اند و قدر ندانسته اند. نفهمیده اند که رابطه یک کار مدام هر روزی می خواهد تا نمیرد. تا پژمرده نشود. آب می خواهد، نور می خواهد گاهی آفتاب مستقیم، گاهی نور پشت پرده می خواهد، گاهی پر از شته های سفید می شود و سمی چیزی می خواهد، گاهی باید حرف زد، گاهی باید حرف شنید. می شود هی گلدان های تازه خرید و بهشان نرسید و پژمرده که شدند انداختشان دور. بالاخره باز می شود رفت و گلدان جدیدی پیدا کرد. اما حکایت دیگری ست گلدانی که بال و پر می گیرد و همسایه ی سالیان سال پنجره ات می شود.
بعد فکر می کنم کاش آن آدمی که در زندگی یک کسی که خیلی مهربان است و خیلی می شود که عاشقی کند هست، قدرش را بداند. بعد فکر می کنم کاش من اگر کسی همسایه ی پنجره ام شد که مهربان بود و خیلی می شد که عاشقی کند، که عاشقی کنیم ، قدرش را بدانم. کاش حواسم باشد که آب خنک براییش بیاورم و برای شب ها یک حباب شیشه ای پیدا کنم ... گرچه "برای آشنایی با پروانه ها باید وجود چند تا کرم حشره را هم تحمل کرد. " *
*- بخشی از گفتگوی گل سرخ و شازده کوچولو: آنتوان دو سنت اگزوپری
چقدر خوبه که به این رسیدین...ولی دلتون هیچ وقت نگیره و نترسید که یادتون بره...وقتی عمری و صرف فهمیدن یه حقیقت میکنین دیگه همیشه یادتون میمونه... بایداز جون و دل اهلی شد و اهلی کرد!
ReplyDeleteواقعا این توئی که -واقعا- به این رسیدی؟
ReplyDeleteاگه این توئی و این باور واقعی تو پس بدون هنوز جائی برای عاشقی مونده....سعی کن و از دستش نده
شاید آخرین فرصت همین باشه
Anonymous jan (dovomi!) vaghean in manam?!! wow like we are talking about a monster ... are khob manam ... amma akharin forsat ? ... nemidoonam , shayad aslan forsati nist shayad ham forsat haii hast ... inghadr ghatii nemishe goft akharin e ya nist ya ... aslesh ghatiiati vojood nadare kollan ... bekhosoos too zendegi e man ... uncertainty principle ... asl e adam e ghatiiat ... bi yaghini ...
ReplyDeletekholase ke in manam va chizi ke minevisam ham hamishe bavar e man e ... mani ke asheghi ro balad boodam ... balad hastam ... aslesh asheghi baladi nist ... hast dige ... harf e man sar e asheghi nist sar e moraghebat e badshe ...
hala ...
yeki be man bege chera vaghti deltange shazde koocoolou misham inja donbaalesh nemigardam!
ReplyDeleteakhe man to khiale khodam modaam daram shatehaye sepido az rooye bargay gole sorkhesh paak mikonam.to khiale khodam gamoon mikonam nooro mishnasamo modaam mifrestamesh samte oon noghteye tareeke dele shazdehe ta nakone tareeki betarsoonatesh.akh ke cheghadr man kam midoonam.
چه خوبه نوشتن از عاشقی
ReplyDeleteچه خوبه خوندن از عاشقی
Moorche Karagaaaaaaaaar..... xxx
ReplyDeleteهميشه بعدتر ها به اين فكر فرو ميري... بعترها ياد لحظه هاي سُر خورده مي افتي و ميفهمي كه با يك حركت كوچيك ميشده لحظه رو دريابي.... هوم... بعدترها
ReplyDeleteMidooni Sia jan
ReplyDeleteAgar alan modat hast ke digeh Blog neminevisam hamin moshkeleh to ba Anonymous dovomieh.
Ya'ni ertebat dadaneh oon adameh shab neviseh ahleh deleh donyayeh majazi, be oon yeki adameh kareh geleh rooz kar,tavassot kasani ke bahat fardash roo dar roo mishan!!!
Azat mikhan rooza ham hamoon shab neviseh bashi,ghafel az inkeh baba "alan ke shab nist"!!
This is the main reason I don't "share your crazy thoughts " anymore,DADASHI!!